شناسهٔ خبر: 11382 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگوی تفصیلی با احد فرامرز قراملکی؛

عامل اصلی بداخلاقی‌ در پژوهش‌ها، سلطۀ سازمانی است

احد فرامرز قراملکی رواج کتاب‌‌سازی متأسفانه دو ضربه به ما زده است؛ اول اينكه كتاب‌هايی تولید می‌شوند که ارزش خواندن ندارند. خطر بدتر اين است كه وقتی کار کتاب‌سازی رواج پیدا کند، حوصله‌ها کم می‌شود. ضمن اينكه هميشه خط کشیدن بین کتاب تحقیقی و كتاب ساختگی میسر نیست.

فرهنگ امروز: انتخاب يك فرد برای مصاحبه درباره‌ي اخلاق پژوهش، کار آسانی نیست؛ از این جهت که صحبت از اخلاق پژوهش، در ایران کمتر به میان آمده است و از این رو، اساتید اندکی نیز در این باره صاحب رأی و نظر هستند. پس از انتخاب گزینه‌های مختلف، خلاصه قرار شد با دکتر قراملکی به گفت‌وگو بنشینیم و ایشان البته درخواست ما را پذیرفتند. در حین مصاحبه، باور استاد به «اخلاق پژوهش» را می‌شد در خلال صحبت‌هایش دید؛ از آن جهت که تلاش می‌کرد حرفش خارج از ترازوی انصاف نباشد و به کسی اتهامی وارد نشود. این نشان می‌داد که استاد با آنچه خوانده و نوشته، زیسته است.

احد فرامرز قراملکی تحصیلات آموزش عالی را از سال 1358 تا 1373 در دانشگاه تهران سپري كرد. وی در سال 1373 استادیار، 1381 دانشیار و در سال 1385 استاد دانشگاه تهران شد. او فعالیت‌های حرفه‌ای خود را از 1375 در ترویج اخلاق حرفه‌ای در سازمان‌ها آغاز کرد و علاوه بر تألیف آثار، به طراحی و اجرای پروژه‌های گوناگون در صنایع معدن، خودرو، نیرو، بانک‌داری و نیز سازمان‌های آموزشی پرداخت. وی تا کنون بالغ بر هزاروچهارصد کارگاه آموزشی و مشاوره‌ای در ترویج اخلاق حرفه‌ای برگزار کرده است. دکتر قراملکی اینک استاد، مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی و رئیس پژوهشکده‌ي اخلاق حرفه‌ای دانشگاه تهران و سردبیر نشریه‌ي علمی‌پژوهشی «پژوهشنامه‌ي اخلاق» است. فرامرز قراملکی در چهار زمینه فعالیت علمی دارد:

یک) وی در منطق، علاوه بر تألیف کتاب آموزشی و نیز جستار در میراث منطق‌دانان مسلمان، چهار اثر تاریخی را با همکاری دانشجویانش تصحیح کرده است: «الملخص»، «نقدالاصول»، «تحفه‌السلاطین» و «پارادوکس دروغ‌گو».

دو) وی در حوزه‌ي دین‌‌‌پژوهی، «هندسه‌ي معرفتی کلام جدید»، «مبانی کلامی دعوت انبیاء»، «شرح نبوت تجریدالاعتقاد»، «استاد مطهری و کلام جدید»، «روش‌شناسی مطالعات دینی» و «اصول و فنون پژوهش در دین‌پژوهی» را منتشر کرده است.

سه) وی در حوزه‌ي عمومی، «شیوه‌ي تدوین پایان‌نامه»، «ارمغان نقد» و «احیاگر میراث» را منتشر کرده است.

چهار) بیشترین تألیف دکتر قراملکی در سال‌های اخیر، در اخلاق و اخلاق حرفه‌ای است: «اسوه‌ي ساده‌زیستی»، «پرده‌ي پندار»، «اخلاق حرفه‌ای»، «موانع رشد اخلاقی سازمان‌ها» با همکاری رستم فلاح، «درآمدی بر اخلاق حرفه‌ای»، «اخلاق سازمانی»، «اخلاق حرفه‌ای در تمدن ایران و اسلام» و «اخلاق کاربردی در ایران و اسلام» هر دو با همکاری دانشمندان، «اخلاق در سازمان‌های مردم‌نهاد» و «سازمان‌های اخلاقی در کسب‌وکار». آخرین اثر دکتر قراملکی «نظریه‌ي اخلاقی محمدبن زکریای رازی» (1391) است. وی احیاي نظریه‌های اخلاقی دانشمندان مسلمان را از ابن‌مقفع و کندی تا سده‌ي هفتم در دست پژوهش دارد. از دکتر قراملکی بالغ بر صد مقاله منتشر شده است. آموزش، مشاوره و پژوهش در اخلاق حرفه‌ای با رویکرد سازمانی، فعالیت اصلی او در سال‌های اخیر است.

مقاله‌ای از شما خوانده‌ام كه بحث اصلی‌اش با اين جمله شروع مي‌شود: «پرستوی پژوهش را دو بال است: روش و اخلاق» در این چارچوب، نسبت بین اخلاق و پژوهش را چگونه مي‌‌دانيد؟

اخلاق و پژوهش نسبتي دوسویه دارند. از طرفی علم اخلاق خادم پژوهش است، چون پژوهش‌هایی که متعهد به اصول و مبانی اخلاقی‌اند کارآمدترند. سوی دوم اين ارتباط، خدمتي است كه پژوهش به اخلاق می‌کند. پس مجموعه‌ي بحث ما به دو بخش تقسيم مي‌شود: اخلاق پژوهش و پژوهش‌های اخلاقی.

در باب پژوهش‌های اخلاقی بايد بگوييم كه در اين عرصه ما به جد، فقر داریم و اين فقر باید درمان شود. ما در حوزه‌های مختلف، نیاز پژوهشی داریم و این نیاز هنوز از طرف حوزه و دانشگاه جواب داده نشده است. مثلاً در حوزه‌ي تبلیغات، در همه‌ي عرصه‌ها، از جمله تبليغات دینی، تجاری، سیاسی، ورزشی، صنفی و... ما هنوز مسائل فراوانی داریم که باید پيرامون آن‌ها پژوهش شود. ما در حوزه‌ي پژوهش در اخلاق تبلیغات، حقیقتاً هنوز زمینه‌های بی‌جواب فراواني داریم.

مثال دیگر به داوری برمي‌گردد. زندگی ما آکنده از داوری‌هاست؛ داوري ورزشي، حكميت در خانواده، داوري‌هاي علمي و... براي مثال، هر دانشجویي محصول نهايي خود را در قالب پايان‌نامه، به داوري مي‌سپرد. کتاب‌ها، مقالات و مجلات داوری می‌شوند. ‌در جشنواره‌هاي مختلف، محصول كار افراد داوري مي‌شود. اما سؤال اينجاست كه ما در زمینه‌ي اخلاق داوری چقدر پژوهش کرده‌ایم؟ حتي مي‌توان تخصصي‌تر به موضوع نگاه كرد. براي مثال، با توجه به آثار اجتماعی داوری فوتبال، ما چه پژوهش‌هایی در مورد اخلاق داوری فوتبال انجام داده‌‌ايم؟ اين مسئله در همه‌ي زمينه‌ها، از جمله عرصه‌هاي علمي، وجود دارد. سرنوشت علمی جامعه به دست داوری‌های علمی سپرده مي‌شود، اما ما چقدر پژوهش‌های راه‌گشا در خصوص منصفانه، عادلانه و اخلاقی بودن اين داوری‌ها انجام داده‌ايم؟

ما به اهمیت این نکته توجه کرده‌ایم که ترویج کشاورزی نیاز به دانش دارد و روی اين مسئله هم سرمایه‌گذاری کرده‌ایم، اما به این سؤال توجه نکرده‌ایم که آيا کشاورزی ما به اخلاق هم نیاز دارد؟ بعضی دانشگاه‌های کشورهای صنعتی تا مقطع دكترا، رشته‌ای به نام اخلاق کشاورزی دارند. آيا ما هم در این زمینه پژوهش کرده‌ایم؟

بنابراين به طور خلاصه مي‌توانم بگويم اخلاق و پژوهش دو سو دارد؛ یک سوی آن به خدمت گرفتن پژوهش در حوزه‌های گوناگون اخلاق است و ديگري اخلاق پژوهش.

بزرگ‌ترین نقدینگی جامعه‌ي ‌ما در شرکت‌های سرمایه‌گذاری و در مدیریت «finance» است. چند صفحه پژوهش در اخلاق «finance» داریم؟ چقدر در زمینه‌ي اخلاق بانک‌داری، بورس، معاملات، سرمایه‌گذاری و مدیریت مالی کار کرده‌ایم؟ لازم است همکاران دانشگاهی بنده و دانشجویان مقطع دکترا و ارشد به اين نیازها توجه کنند؛ به خصوص که این حوزه‌ها بکر هستند و نوآوری و پاسخ به نیازهای جامعه در اين عرصه‌ها می‌تواند اثربخشی پژوهش را افزون‌تر کند.

با توجه به اینکه اخلاق پژوهش بحث اصلی گفت‌وگوی ماست، وضعیت اخلاق را در طرح‌های پژوهشی، مقالات علمی‌پژوهشی يا علمی‌ترویجی، پایان‌نامه‌ها و... چطور ارزیابی می‌کنید؟ چقدر با استاندارد‌هاي مطلوب فاصله‌ داریم؟

سؤال سختی است، به دلیل اینکه هر گونه داوری، مسئولیت اخلاقی دارد و داوری در خصوص وضعیت اخلاقی پژوهش‌های کشور، حقيقتاً از حیث مسئولیت اخلاقی، بسيار پُرمخاطره است. طبیعتاً پاسخ به این سؤال نیازمند بررسی‌های دقیق کمّی و آماری است، اما اگر بخواهیم بر حسب آن مشکلات اخلاقی موجود، در این‌ باره سخن بگوییم، بايد به دو شاخص توجه كنيم. در واقع اگر ترازوی ما معضلات اخلاقی رایج در پژوهش باشد و از طرف ديگر هم ترازوی ما توسعه‌ي پژوهش در اخلاق پژوهش قلمداد شود، به راحتی می‌‌توان داوری کرد.

ما در زمینه‌ي پژوهش در اخلاق پژوهش، متأسفانه وضعیت نامطلوبی داریم. میزان کتاب‌ها، مقالات و پژوهش‌هايي كه در اين زمينه چاپ‌شده و همایش‌هایی که در این راستا برگزار شده است، هم به لحاظ کمیّت و هم به لحاظ کیفیت، نشان می‌دهد که ما در حوزه‌ي اخلاق پژوهش، مطالعات خوبی نداشته‌ايم. این مسئله علل مختلفي دارد. یکي از دلايل آن، نبود احساس نیاز در صف پژوهش، به اخلاق است؛ یعنی اگر من در صف پژوهش، به اخلاق احساس نیاز کنم، نیازهایم به گونه‌اي در اين راستا صورت‌بندی می‌شود و از محققان جواب می‌طلبم. ما در اخلاق پژوهش کتاب‌هایی داریم كه بعضاً خوب هستند، اما آنچه در اين كتاب‌ها مصداق سرقت علمي دانسته شده است در خود اين آثار هم وجود دارد. مثلاً کتابی در باب اخلاق پژوهش نوشته شده است، ولی کل یک فصل از آن، مقاله‌ي فردي ديگر است یا مقالاتی نوشته می‌شود و با روش‌هایی که توضیح خواهم داد، نوعی سرقت علمی در آن‌ها اتفاق مي‌افتد.

به نظر من باید در این موضوع با دقت نگریست. نمی‌خواهم بگویم همه‌ي آثار منتشرشده نادرست هستند. ضمن اينكه من در اينجا بيشتر روي کمیّت تأكيد مي‌كنم. پژوهش‌هاي موجود در اين زمينه، پاسخ‌گوی نیازهای ما نیستند. تحلیل من این است آن‌هایی که پژوهش می‌کنند اگر نیاز اخلاقی در پژوهش ببینند، بايد نیازشان را به عالمان اخلاق عرضه کنند و قاعدتاً به اين ترتيب، پژوهش‌ها در حوزه‌ي اخلاق پژوهش رونق می‌گیرد.

اجازه بدهيد يك مرور کلی از معضلات موجود داشته باشيم. ما امروز در عرصه‌ي پژوهش رشد و توسعه‌ي خوبی داریم و به باور من، بستن چشم بر کارهای نیکی که تا امروز تولیدشده، جفایی به کشور است. اما در کنار این رشد خوب، می‌‌توان معضلاتي را هم دید. اصلاً بروز معضلات، خود نشان‌دهنده‌ي زنده بودن این موجود است. مگر می‌شود موجود زنده‌ای دچار بیماری نشود؟ هر چه بيشتر املاء بنویسیم، طبیعتاً احتمال خطايمان هم بیشتر مي‌شود. اين‌ها را از اين بابت عرض مي‌كنم كه نمي‌خواهم با بيان فهرستي از معضلات، سياه‌نمايي كنم. داوری علمی ايجاب مي‌كند كه منصفانه به مسئله نگاه كنيم.

نكته‌ي اول بحث کتاب‌سازی است. ما در عرصه‌ي پژوهش، به پدیده‌ي شوم، خطرناک و علم‌کُشي به نام کتاب‌سازی مبتلا شده‌ایم. امروز امکانات دیجیتالی موجود در دسترس ما، کتاب‌سازی را آسان کرده است. علی‌رغم گرانی کاغذ و بالا بودن تولید کتاب، ما به شدت به معضل كتاب‌سازي دچار شده‌ايم. کتاب‌سازی شکل‌های آشکار، پنهان و مزورانه دارد. به تعبیر آقای آذرنگ در کتاب «استادان و نااستادان»، پديده‌اي به نام کارگاه تزسازی و رساله‌پردازی به وجود آمده است؛ یعنی به جای اینکه پایان‌نامه‌اي مؤثر و خوب بنویسیم، يك جست‌وجوی دیجیتالی مي‌كنيم، مطالب را مي‌بُريم و به هم مي‌چسبانيم، اگر انگليسي ندانيم، پولي مي‌پردازيم و بخش‌هاي انگليسي را ترجمه مي‌كنيم، اگر هم فارسي ندانيم، در نهايت به اسم ويراستاري، كار را به يك دانشجوي ادبيات مي‌دهيم و مجموعه‌اي را جمع مي‌كنيم و اسم آن را پایان‌نامه مي‌گذاريم. کثرت مشاغل همکاران بنده هم گاهی سبب می‌شود كه رساله‌ها را ندیده تأييد مي‌كنند. این همه رساله داريم، اما کدام يكي از آن‌ها دردي از كشور درمان كرده است؟

خدا مرحوم زرین‌کوب را رحمت کند. او در سال 1333، در مقاله‌ي «تحقیق درست» از «این همه محقق و نبود تحقیق» گفته است. حال اين گفته مربوط به سال 1333 است. اگر به سال 1392 نگاه كنيم، تعداد محققان بسيار بسيار بيشتر از آن زمان است. چرا تحقیق درست نداریم؟ یک مشکل ما کتاب‌سازی است. متأسفانه کتاب‌سازی، هم در سطح دانشجو و پایان‌نامه‌‌ي او وجود دارد و هم در سطح استاد و هیئت‌ علمی.

من همیشه در کلاس‌های منطق می‌گویم كه مغالطات دو خطر دارند؛ یک خطر این است که یک استدلال مغالطی ما را فریب مي‌دهد، چون نمي‌دانيم مغالطه است. خطر دوم و مهم‌تر، كه كمتر به آن پرداخته‌ شده، ترس از مغالطه است كه گاهی سبب می‌شود دچار ایهام مغالطه شویم؛ یعنی استدلال درستی را به دليل اينكه آن را مغالطه مي‌پنداريم، کنار می‌گذاریم، در حالی ‌که مغالطه نیست.

رواج کتاب‌‌سازي هم متأسفانه دو ضربه به ما زده است؛ اول اينكه كتاب‌هايي تولید می‌شوند که ارزش خواندن ندارند و واقعاً وقت و پول خواننده را حرام مي‌كنند. خطر بدتر اين است كه وقتی کار کتاب‌سازی رواج پیدا کند، حوصله‌ها کم مي‌شود. ضمن اينكه هميشه خط کشیدن بین کتاب تحقیقی و كتاب ساختگی میسر نیست. بنابراين ممكن است در حق كتاب‌هاي خوب هم اجحاف شود و با اين تصور كه آن‌ها هم ساختگي هستند، كنار گذاشته شوند. این مسئله به سرانه‌ي مطالعه‌ در كشور ما آسیب می‌زند.

براي مثال، استادی مجموعه‌ي مقالات خودش را که در طول سال‌های سال، چاپ ‌شده جمع‌آوری کرده، منابع آن‌ها را به‌روز كرده، اغلاط نگارشی و علمی‌شان را برطرف نموده و چاپ كرده است. در مقابل، یک دانشجوی کارشناسی ارشد، قلمی به دست گرفته و اين كتاب را با اتهام کتاب‌سازی نقد كرده است. در واقع او تصور كرده بازنویسی و اصلاح مقالات مصداق کتاب‌سازی است. بنابراين می‌خواهم بگویم ایهام کتاب‌سازی خطر بزرگی محسوب مي‌شود که نتيجه‌ي رواج‌ يافتن کتاب‌سازی است.

معضل دوم، بحث سرقت علمی است. يكي از رذایل و خطاهاي اخلاقی در پژوهش‌ها، سرقت علمي است كه شکل‌های بسيار گوناگون پوشیده و آشکار دارد. ارجاعات درون‌متنی گاهي سبب مي‌شود دست سارقان بازتر شود. براي مثال، شما فصلي از کتابی را دقیقاً در کارتان می‌آورید و البته اسم اين كتاب را هم به عنوان منبع ذكر مي‌كنيد، اما چون ارجاعات آن كتاب درون‌متنی بوده است، خواننده تصور مي‌كند تمام ارجاعات شما اصیل است، در حالی‌ که همه‌ي ارجاعات شما از آن کتاب گرفته ‌شده است و حاصل فيش‌برداري خود شما نيست.

فرانس بیکن می‌گويد کسانی که محقق انگاشته می‌شوند سه گروه‌اند: مورچگان که فقط اطلاعات را جمع‌آوری می‌کنند، عنکبوتان که بدون اطلاعات، فقط می‌بافند و زنبوران عسل که اطلاعات را جمع می‌کنند و چيز جديدي تولید می‌کنند و این‌ها محققان ‌راستین‌اند. من همیشه به این سخن یک حاشیه می‌زنم و می‌گویم قسم چهارم، مگس‌صفتان هستند که اندر هر طعام حاضر می‌آیند. خطر این مگس‌ها در حوزه‌ي پژوهش، غیر از سرقت، آلودگی است؛ یعنی سبب آلودگی و التقاط اندیشه‌ها می‌شوند. هرچند فرد فقط در پي اين است كه با کپی‌پیست كردن کتاب‌سازی كند؛ اما همین كار او باعث تشویش، آشفتگی و التقاط می‌شود.

معضل دیگری که ما در عالم پژوهش داریم رواج ادعای کاذب مؤلفی و پژوهشگری است. برخي از کارهای علمی به صورت گروهی منتشر می‌شوند و خيلي هم خوب است كه كار علمي گروهي صورت گيرد، اما بعضاً مناسبات قدرت يا مسائل مالي سبب مي‌شود نام افرادي در پژوهش‌ها بيايد كه هيچ مدخليتي در آن پژوهش نداشته‌اند. همین امر سبب شده است که عده‌اي عنوان‌های کاذب پیدا کنند و افرادی که اصلاً تحقیقی در عمرشان نکرده‌اند یک کارنامه‌ي پژوهشی بلندبالا داشته باشند.

معضل ديگر که به ويژه در علوم انسانی شایع است و من آن را خطرناک‌ترین مشکل اخلاق پژوهش در جامعه می‌دانم حاشیه‌سازی است. در عالم علوم انسانی، پژوهشگری که فقط و فقط پژوهش او برای ما ملاک داوری باشد نداریم. معمولاً مناسبات احساسی ایجاد می‌کنیم؛ یا با او مخاصمه مي‌كنيم يا طرفدارش مي‌شويم. این مریدبازی يا دشمن‌سازی آسیب زیادی به ما زده است. من از روی تحقیق خدمت‌تان عرض می‌کنم که در کشور ما، در حوزه‌ي علوم انسانی، بیش از آنکه پژوهش‌ها نقد شوند، افراد نقد می‌شوند. اين در حالی است که در روایات آمده است: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»

متأسفانه در واقعیت، فرد مریدان و دشمنانی دارد و هر چه مي‌نويسد، مريدانش نخوانده تأييد مي‌كنند و دشمنانش هم معتقدند نوشته‌هاي او ارزش خواندن ندارد. بنابراين نوشته‌ي اين فرد اصلاً خوانده نمی‌شود. جالب است که این افراد، چنين كاري را ترويج هم مي‌دهند. بحث حاشیه‌سازی در حوزه‌ي پژوهش در علوم انسانی را باید جدی گرفت و براي آن به دنبال پيشگيري و درمان بود، چون این موضوع باعث می‌شود به جای اینکه اندیشه‌ها و محصول پژوهش‌ها رواج پیدا کند، فقط آدم‌ها بالا و پایین بروند و نتیجه‌‌ي افکار آن‌ها خوانده نشود. اين حاشیه‌ها مخاطبان را به سه دسته تقسيم كرده است: مریدانی که فقط از کتاب حجیم فلان فرد مي‌بالند، دشمناني كه كتاب را نخوانده رد مي‌كنند و در نهايت، عده‌ي قليلي كه كتاب را مي‌خوانند.

در ایران حداقل شاید بعد از رویارویی ما با مدرنیته، فعاليت‌هاي علمي ما به شدت متأثر از جهان غرب بوده است. مثلاً سبک مقاله‌نويسي، طبقه‌بندي مقالات به علمی‌ترویجی يا علمی‌پژوهشی و بسياري از شاخصه‌هاي ديگر، متأثر از غرب بوده است. سؤال اينجاست كه آيا اين معضلات هم وارداتي هستند يا اينكه شرايط دروني كشور خودمان باعث بروز چنين پديده‌هايي شده است؟ آيا چنين موضوعي در آثار كلاسيك ما هم ديده مي‌شود يا اينكه نوظهور هستند؟

بداخلاقی‌ها در پژوهش، ريشه‌ي واحدی ندارند. به فرهنگ خودمان هم اگر شما نگاه کنید، سرقت علمی و تحریف سخن، همواره در طول تاریخ وجود داشته، اما کم بوده است. ضمن اينكه بايد بدانيم غرب نسبت به ما، چالش‌های بیشتري در بحث‌هاي اخلاق‌گریزی در پژوهش داشته است. آن قدر اين مسئله در غرب رواج داشته و قرباني گرفته كه در بعضی از کشورها، تقلب‌های علمی در قانون، جرم تلقي شده است.

به نظر من، این تقلب‌ها، بی‌اخلاقی‌ها و سرقت‌هاي علمی چند ریشه‌ي مهم دارد. یک ریشه‌ي اين موضوع به نگاه ما به تعليم‌و‌تربيت برمي‌گردد. همان طور كه مي‌دانيد، در غرب اساساً نظام تعلیم‌وتربیت به مثابه‌ي کارخانه‌ای است كه بايد تا حد امكان خروجي‌هايي شبيه به هم داشته باشد. در واقع تفاوت‌هاي فردي در اين سيستم كمتر مورد توجه است، هرچند كه به تازگي جنبش‌هايي در مخالفت با اين نگاه شکل ‌گرفته‌اند، اما به هر حال اين نگاه وجود دارد.

نکته‌ي دوم اینكه اساساً ما گاهی فکر مي‌كنيم که تأکید بر کمیّت و افزايش مشاركت در تولید علم جهانی، که البته امر خوبی هست، با بحث‌های بهبود کیفیت متعارض است. اين معضلي اساسي محسوب می‌شود. عامل اصلی در بداخلاقی‌هایی موجود در پژوهش‌ها، سلطه‌ي سازمانی است. روزگار ما روزگار سلطه‌ي سازمانی است. هرچند تشکیلات اداری و سازماني از قدیم بوده‌ است، ولی سازمان‌ها، در مفهوم جدید کلمه، در غرب متولد شده‌اند و بر عزم و اراده و خواست افراد سلطه دارند. براي مثال، امروز پژوهشگر، عضوی از یک دانشگاه است كه آیین‌نامه‌ي ارتقا در آن حاکم است. اگر در اين آیین‌نامه، به لحاظ اخلاقي، مميزي‌هاي لازم وجود نداشته باشد، ممكن است باعث رواج يافتن کتاب‌سازی شود. مسئله‌اي كه مي‌توان از مسئولين اين امر پرسيد اين است كه آيا اين آیین‌نامه‌ي ارتقا، زمينه را برای بداخلاقی دشوار مي‌كند يا آن را ترويج مي‌دهد؟

امروزه هر پژوهشگري در یک سازماني فعاليت مي‌كند كه فرآیندهاي آن سازمان در دست او نیست. فرآیندها، زیرساخت‌ها، مناسبات سازمانی، مدیریت‌ها و... مي‌تواند پژوهشگر را به سمت‌و‌سوي خاصي سوق دهد. البته من نمی‌گویم فقط همين‌ها عامل هستند، ولی چون به اين موضوع کمتر پرداخته شده است، من بیشتر بر آن تأکید می‌کنم. يك سازمان می‌تواند به گونه‌ای مدیریت شود که امکان بداخلاقی پژوهشی در آن به حداقل برسد و برعكس. در سازمان‌ها نگاه رقابتي باعث مي‌شود رفتار غیراخلاقی رواج پيدا كند. پژوهشگران در رقابت با یکدیگر، خواه‌ناخواه به مناسبات غیراخلاقی متوسل مي‌شوند. ما نباید انسان‌ها را به مسيري غیر از منش‌های معمولی آن‌ها ببریم. منش معمولی انسان‌ها آستانه‌ای از وفاداری، بردباری و رازداری دارد. نباید فکر کنیم پژوهشگران معصوم هستند. اگر سازمان زمینه‌ي اخلاق‌گریزی را ایجاد کند، این سیل خیلی‌ها را با خودش خواهد بُرد. طبعاً‌ دانشجوها هم در همين مسیر تربیت می‌شوند و رشد می‌کنند.

این سلطه‌ي سازمانی و آن نگاه به تعلیم‌وتربیت تحفه‌اي است كه ما از غرب آورده‌ايم. ضمن اينكه در کشور ما، کسی كه مدیر يك سازمان می‌شود غالباً علاقه دارد آن سازمان را بزرگ كند كه البته اين مسئله هم از نظر روان‌شناسي قابل تحليل است. من داوری نمی‌کنم، اما آیا مدیران توجه دارند که بزرگ کردن سازمان ممکن است چابکی آن را از بین ببرد؟ و آیا توجه دارند سازمانی که چابک نباشد، سبب بروز بداخلاقی‌ها مي‌شود؟ وقتی دانشگاهی بیش از حد رشد می‌کند، چابک بودنش را از دست مي‌دهد و اين موضوع به اخلاق پژوهش در آن سازمان لطمه می‌زند. ما به اين مسائل توجه نمي‌كنيم و مقصر را فقط خود افراد مي‌دانيم.

نکته‌ي دیگر این است که وقتی می‌گوییم ما در پژوهش، مشکلات اخلاقی داریم، باید نگاه طبیبانه به مسئله داشته باشیم. اول باید این مشکل را به خوبي تشخیص داد. آیا ما تشخیص دقیق و درستي از سرقت علمی، استفاده‌ي ناروا از مناسبات در پژوهش يا کتاب‌سازی داریم؟ آیا توانسته‌ايم اين مشكلاتي را كه عوام هم به وجود آن‌ها آگاه‌ هستند، به يك مسئله كه توسط متخصص رصد مي‌شود تبديل كنيم؟ متأسفانه ما معضلات اخلاقی را فقط در حد درد دل بيان كرده‌ايم و آن‌ها را تبديل به مسئله نکرده‌ایم.

آخرین سخن من در علت‌یابی اين معضل، مبتني بر اين قاعده است كه حرفه‌ای‌ها اخلاقی‌تر هستند. البته به شرط اینکه حرفه‌ای بودن را خوب معنا کنیم. می‌توان به راحتی نشان داد پژوهشگرانی که در کار پژوهش حرفه‌ای نیستند بی‌اخلاقی‌هایشان بيشتر است. بنابراین باید حرفه‌گرایی را در پژوهش رواج دهيم. حرفه‌گرایی تعهد حرفه‌ای می‌آورد و باعث مي‌شود فرد عاشق و دوستدار حرفه‌اش شود. کسی که عاشق و دوستدار حرفه‌اش شود، دیگر حسد نمی‌ورزد و از جلو افتادن دیگران ناراحت نمي‌شود، چون جلو افتادن دیگران در واقع جلو افتادن حرفه‌ي اوست. بنابراين ديگر در اين آب زلال ناخالصي نمي‌ريزد.

همان طور كه مي‌دانيد، از حدود ده پانزده سال پيش، در كشور ما انواع و اقسام دانشگاه‌ها ايجاد شد و كم‌كم دانشجوياني مشغول به تحصيل شدند كه نه تنها در رشته‌ي درسي‌شان تخصص پيدا نمي‌كنند، بلكه به طور ويژه در زمينه‌ي پژوهش ضعف دارند. همین امروز كنار دانشگاه تهران آگهي‌هاي تهيه‌ي پايان‌نامه توزيع مي‌شود. علت اينكه دانشجويان ما دغدغه‌مند نيستند چيست؟ غیر از بحث سازمانی، آیا جامعه هم مقصر است؟

تنوع مراکز پژوهش و آموزش عالی و همچنین کثرت فرصت برای ادامه‌ي تحصیل فی‌نفسه امری اخلاقی و خوب است. اولی با حق انتخاب و دومي با حق رشد فرد ارتباط برقرار مي‌كند، اما قاعدتاً وقتی حرفه‌گرایی را پیشه‌ي خود قرار نمی‌دهند، کثرت بدون استاندارد می‌شود و در اين صورت قطعاً به پژوهش لطمه وارد مي‌شود. سراغ دارم دانشكده‌اي كه اصلاً گروه آموزشی تخصصی ندارد و يك‌دفعه انبوهي دانشجوی مقطع دکترا مي‌پذيرد. باید از اين مسئله پیشگیری می‌کردیم یا حداقل راه‌های میان‌بر ارتقاي کیفیت را یاد می‌دادیم. البته در شرایطی که عرضه و تقاضا تناسب ندارند، مشکلات زیادي پیدا می‌شود. استدلال‌هايي كه براي اين كار‌ها مي‌آورند بارها گفته‌اند و ما شنيده‌ايم، ولي به هر حال مي‌شد از راه‌هاي ميان‌بر براي بالا بردن كيفيت استفاده كرد.

واقعیت این است که عدم رعایت استانداردهای علمی، از دانش و پژوهش فقط يك «صورت» باقی می‌گذارد و محتوا را خالی می‌کند. این «صورت» آسیب‌های فراوانی به همراه خواهد داشت. براي مثال، وقتی فرد بدون کیفیت دكترا می‌گیرد، توقع دارد که کمتر از هیئت‌ علمی نشود. «ذات نایافته ز هستی‌بخش/ کی تواند که شود هستی‌بخش؟» طبیعتاً او معلم عده‌ای مي‌شود و چون خودش نصیبی از علم و پژوهش ندارد، قاعدتاً‌ مناسبات او با دانشجو نيز غیرپژوهشی و غیرعلمی خواهد بود. آن دانشجویان هم بالأخره فارغ‌التحصیل می‌شوند و دكترا مي‌گيرند. اين دور باطل آسيب‌هاي فراواني به همراه دارد.

اين مسئله براي دانشگاه‌هاي ما قابل تأمل است كه يك مركز خصوصي با قدمتي چهار يا پنج سال، با دريافت شهريه، كلاس‌هاي فلسفي برگزار مي‌كند و دانشجويان اين مركز بسيار بيشتر از تعداد دانشجويان دانشگاه‌هايي است كه قدمتي هفتادساله دارند. اين در حالي است كه اين مركز پول مي‌گيرد و مدركي هم نمي‌دهد و فقط می‌گوید من ارائه‌ي علم می‌کنم. نشاط علمی و تشنگی افراد براي علم‌آموزي در اين مراكز بسيار قابل تأمل است. مدیران گروه‌های فلسفه در دانشگاه‌ها بايد بنشینند و بررسي كنند كه چرا علي‌رغم اينكه مدرك معتبر مي‌دهند، نسبت به اين مراكز، مخاطبان كمتري دارند. این‌ها نشان می‌دهد که ما در استانداردهای کیفیت کوتاهی کرده‌ایم و اين مسئله، به نظر بنده، رشد علمی جامعه را تهدید می‌کند.

یک سؤال در آخر مطرح است و آن اينكه چه سازوکارهایی براي برون‌رفت از اين بحران وجود دارد؟ آیا باید منتظر بمانیم تا فضای دانشگاهی‌مان خود‌به‌خود درست شود یا مي‌توان كاري براي بهبود اين وضعيت انجام داد؟

فِرِد دیوید در کتاب «موقعیت‌های استراتژیک» نوشته است که مسئولیت اخلاقی سازمان‌ها بر دوش مدیران استراتژیست است. در واقع مسئولیت پیشگیری و درمان بر عهده‌ي رهبران سازمان‌هاست. بنده معتقدم اين مشكلات هم قابل ‌پیشگیری و هم قابل‌ درمان هستند. البته همیشه بايد بین آرزو و هدف فرق قائل شويم. بچه‌هایی که آرزو دارند پزشك يا مهندس شوند، ولي كاري در اين راستا انجام نمي‌دهند، هميشه ناموفق خواهند بود و آرزوی ديروزشان تبديل به حسرت‌ امروز می‌شود. كسي موفق خواهد بود كه براي رسيدن به هدفش برنامه‌ريزي كند.

بنده معتقدم اگر اصلاح شرايط موجود، آرزوی مدیران ما نباشد، بلکه هدف آن‌ها باشد و براي اين كار برنامه‌ریزی كنند، قطعاً وضعيت بهبود مي‌يابد. دو موضوع محوري به ما كمك مي‌كند وضعیت پژوهشی را اصلاح کنيم: حرفه‌گرایی و اخلاق‌گرایی. هر دو اين‌ها هم فرمول دارند؛ يعني امروز براي رشد اخلاقی يا ترویج حرفه‌گرایی در سازمان، شیوه وجود دارد.

امروز در خیلی از کشورهای صنعتی، راننده‌ي تاکسی دیگر شغل نیست، بلكه حرفه است. وقتی در مورد تاکسی‌رانی حرفه‌گرایی اهميت دارد، قطعاً اين موضوع در مورد هیئت ‌علمی و پژوهشي اهميت بيشتري دارد. بنابراين یکی از مسئولیت‌های رهبران مراکز ما این است که حرفه‌گرایی را رواج دهند. حرفه‌گرایی، افزايش کیفیت و رشد مداوم را به همراه خواهد داشت. من امیدوارم امروز با آمدن دولت جديد، فضای بسیار مناسبی برای ترویج اخلاق‌ و حرفه‌گرایی در سازمان‌ها به وجود آید. ما دانشگاهیان بايد به رهبران سازمان‌ها و مدیران ارشد کشور کمک کنیم تا شاهد رشد اخلاقي و حرفه‌گرایی باشيم.

رشد اخلاقی و حرفه‌گرایی عزم ملی را مي‌طلبد و خوشبختانه روش‌هاي علمي براي اين كار وجود دارد. همان طور كه عرض كردم، امروز در خصوص اخلاق سازمانی، در دنیا و در جامعه‌ي ما، شیوه‌های اثربخشی وجود دارد. می‌توان وضعیت موجود را سنجید، مشکلات را تبدیل به مسائل کرد، تک‌تک مسائل را به دقت تشخیص داد و برای پیشگیری يا درمان آن‌ها نسخه پیچید. البته هر سازمان با سازماني ديگر و هر مشكل با مشكلي ديگر، تفاوت دارد؛ ولي به هر حال راه‌حل علمي وجود دارد. بايد آرزوها را به هدف و شعارها را به عمل تبديل كنيم. رهبران مراکز و سازمان‌ها بايد تلاش كنند و اين موضوع را در قالب یک عزم ملی درآورند.

 

منبع: خردنامه

نظر شما